صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 6960
تعداد نوشته ها : 7
تعداد نظرات : 2
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا، دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را… این‌ جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی! باید آدمش پیدا شود! باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد! سِنت که بالا می‌رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند! فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با خودت بِکشی‌اش… شروع می‌کنی به خرج کردنشان! توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی توی رقص اگر پا‌به‌پایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خنده‌ات انداخت و اگر منظره‌های قشنگ را نشانت داد برای یکی یک دوستت دارم خرج می‌کنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ می‌شود خرج می‌کنی! یک چقدر زیبایی یک با من می‌مانی؟ بعد می‌بینی آدم‌ها فاصله می‌گیرند متهمت می‌کنند به هیزی… به مخ‌زدن به اعتماد آدم‌ها! سواستفاده کردن به پیری و معرکه‌گیری… اما بگذار به سن تو برسند! بگذار صندوقچه‌شان لبریز شود آن‌‌وقت حال امروز تو را می‌فهمند بدون این‌که تو را به یاد بیاورند غریب است دوست داشتن. و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن... وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ... و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛ به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر. تقصیر از ما نیست؛ تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند
دسته ها :
چهارشنبه سیزدهم 11 1389

سرزمین انشان

انشان (یا انزان) نام یک ایالت ایلامی مهم در غرب استان فارس و نیز نام پایتخت آن است. نام سرزمین انشان نخسین بار در متون اکدی و سومری اواخر هزاره‌ ی سوم پ.م. گواهی شده است. فرمانروایان ایلامی هزاره‌ ی دوم پ.م. سنتاً به خود لقب «شاه انزان و شوش» را می ‌دادند؛ انزان برگردان ایلامی متداول نام انشان است. تا اواسط هزاره‌ ی یکم پ.م. انشان به منزلگاه پارس‌های هخامنشی مبدل شده بود.

در طی سال‌ های اخیر، نویسندگان مختلف، کشور و شهر انشان را به بخش ‌های متفاوتی از جنوب ایران نسبت داده بودند. در 1970 م. پیشنهاد شد که کاوشگاه باستان ‌شناختی پهناور «ملیان»، واقع در دشت بیضا در غرب فارس (حدود 36 کیلومتری شمال غربی شیراز متعلق به شهر گم شده ‌ی انشان است. چند سال بعد، مشخص گردید قطعه آجرهایی که دارای نبشته ‌های ایلامی‌اند و در 72-1971 در همین کاوشگاه گردآوری شدند، حاوی بخشی از یک وقفنامه‌اند که آن را یک شاه ایلامی اواخر هزاره‌ی دوم پ.م. برای معبدی که گفته شده در انشان واقع است، اهدا کرده است. علاوه بر این، در 1972 و پس از آن، چندین متن اقتصادی – اداری در ملیان استخراج شدند که در آنها نام انشان، ظاهراً به عنوان محلی که این متن‌ها در آنجا نوشته شده‌اند، گواهی شده است. این یافته‌ها، نظریه‌ ی مطابقت ملیان را با شهر باستانی انشان تأیید می ‌کنند.

کهن‌ ترین دودمان پادشاهی ایلامی را که نوشته ‌ای از آنان در دست داریم،PELI نامی در 2500 پ.م. در محلی به نام AWAN بنیان نهاد. اما کهن ‌ترین اشاره‌ ی موجود تاریخی به انشان ایلامی در متنی ازMANISHTUSU، پسر و دومین جانشین سارگن اکدی (فرمانروایی 2279-2334 پ.م.) آمده است. منیشتوسو در متن خود از انقیاد مجدد انشان پس آنکه فرمانروای محلی آن علیه امپراتوری بنیان ‌گذاری شده از سوی سارگون شورش کرد، سخن می ‌گوید. از این نکته می‌‌ توان استنتاج کرد که انشان واقع در جنوب ایران در زمره‌ ی فتوح سارگون بوده است.

فرمانروای بعدی اکد، نَرَم – سین (29-2255 پ.م.) پیمان اتحادی با هیته KHITA نهمین پادشاه اوان بست. دودمان اوان پس از آن با سقوط جانشین هیته، یعنی کوتیل – اینشوشینک در حدود 2220 پ.م. به پایان رسید. نزدیک به همین دوران، گوده‌آ GUDEA، فرمان‌روای لَگَش در میان ‌رودان مدعی فتح شهر انشان در ایلام بود. جای شگفتی است که از اوان در منابع متعلق به پس از این دوران تنها یک بار یاد شده، در حالی که از انشان مکرراً یاد گردیده است، و لذا محتمل است که کشور انشان تا اندازه‌ای جزو قلمرو اوان بوده است.

اندکی پس از سقوط اوان و تسخیر شهر انشان به دست گوده‌آ، دودمان ایلامی جدیدی در ناحیه‌ ی سیمشکی SIMASHKI، که در منطقه‌ ی کنونی اصفهان واقع بود، پدیدار شد. ظاهراً در این دوران سومریان تا اندازه‌ای کنترل سیاسی شهر ایلامی شوش در خوزستان کنونی و نیز انشان واقع در فارس را در دست داشتند. شولگی (2048-2095 پ.م.) فرمانروای سومین دودمان اور UR، یکی از دختران ‌اش را به ازدواج با ISHASHA یا فرماندار انشان درآورد. شولگی همچنین ادعا کرده است که انشان را ویران ساخته است. ظاهراً صلح موقت زمانی برقرار شد که شو – سین، پسر و جانشین شولگی، به مانند پدرش، دختری را به ازدواج با فرماندار انشان درآورد. پس از آن، در حدود 2131 پ.م.، هنگامی که ایبی – سین IBBI-SIN سلطنت اور را به میراث برد، پادشاه سیمشکی سرزمین اوان و انشان را در ایلام تصرف کرد. تا 2017 پ.م. ایبی – سین بسیاری از این مناطق را به دوباره به چنگ آورد؛ اما موفقیت او پایشی گذرا داشت، چرا که ایلامیان در طی چند سال بعد دست به لشکرکشی‌های موفقی علیه اور زدند. واپسین پادشاه اور، ایبی – سین، پس از شکست‌اش، همراه با پیکره ‌ی ماه – خدای سومری، NANNA، به انشان برده شد. چند دهه بعد، گیمیل – ایلیشو GIMIL-ILISHU، دومین پادشاه ایسین، NANNA خدای اور را از انشان بازآورد. بازهم دیرتر، در حدود 1928 پ.م.، گونگونومGUNGUNUM، پنجمین پادشاه لارسا، به کسب پیروزی‌های نظامی در انشان به خود می ‌بالید.

منابع موجود گویای آنند که انشان در طی واپسین نیمه ‌ی هزاره‌ی سوم پ.م. یک مرکز سیاسی مهم ایلامی بوده است. کاوش‌های باستان‌شناختی انجام شده در ملیان مؤید این ارزیابی‌اند. بررسی سطحی آثار سفالی به دست آمده از این جایگاه نمودار آن است که دست کم یک- سوم این ماندگاه باستانی (30 تا 50 هکتار) از اواخر هزاره‌ی چهارم پ.م. تا واپسین سال‌های هزاره‌ی سوم پ.م. مسکون بوده است. پراکندگی سفالینه‌های یاد شده گویای آنند که اسکان عمده در ملیان (حدود 130 هکتار) در طی واپسین سده‌های هزاره‌ی سوم پ.م. رخ داده و تا نخستین سده‌های هزاره‌ی دوم پ.م. ادامه یافته است. این بازه‌ ی زمانی برابر با دورانی است که به انشان توجه ویژه‌ای در متون میخی شده است.

واپسین یادکرد انشان برای بیش از 1300 سال در یک منبع میان‌رودانی، در متنی از گونگونوم (حدود 1928 پ.م.)، که در بالا به آن اشاره شد، آمده است. ظاهراً وجود سستی و تزلزل داخلی، تسلطی را که دولت‌های پیاپی میان‌رودانی گاهگاهی بر امور جنوب ایران برقرار کرده بودند، تضعیف نموده بود. از همین رو، سرانجام دودمان جدید شاهان ایلامی قادر گردید فرمانروایی محلی را بار دیگر در کشور خود برقرار سازد. بنیانگذار این دودمان جدید، اپارت EPART، نخستین رهبر ایلامی بود که خود را «شاه انزان و شوش» خواند (حدود 1890 پ.م.). اشارات مربوط به انشان در طی سده‌های باقی مانده‌ ی هزاره‌ ی سوم پ.م. تنها در سنگ ‌نبشته ها و متون دودمان‌های پیاپی ایلامی این دوران گواهی شده‌اند.

این جانشین اپارت در ایلام، شیلهَهَ (حدود 1870-1940 پ.م.) بود که افزون بر «شاه»، لقب سوکل ‌مخ SUKKAL-MAH یا نائب السلطنه‌ ی بزرگ را، که لقبی سومری بود، به خود داد. در طی این دوران لقب سوکل یا نائب السلطنه‌ ی ایلام و سیمشکی و سوکل شوش به طور مشترک نیز استفاده شده‌اند. پسران سوکل مخِ حاکم معمولاً متصدی مقام دو سوکل یاد شده بودند، اگرچه سنگ ‌نبشته‌های نشان می ‌دهند که سوکل‌ مخ در مواردی هر سه لقب را نیز در اختیار داشته است. با وجود این، از سراسر دوران کمابیش 300 ساله‌ ی فرمانروایی دودمان اپارتی، هیچ گزارشی درباره‌ی سوکل انشان موجود نیست. این بدان معناست که انشان در آن زمان جزو ناحیه ای بوده که تماماً در حوزه‌ی حاکمیت سوکل ‌مخ قرار داشته، هرچند پیشنهاد شده است که سوکل‌ مخ و سوکل شوش هر دو در شهر شوش مقیم بوده‌اند. در واقع اجرا شدن فرمان‌های شاه ایلام در ناحیه ‌ی سیاسی شوش نیازمند و مستلزم تصویب شدن آن از جانب سوکل شوش بود. با این حال، پای‌تخت بودن شوش موجه‌تر به نظر می‌رسد. از انشان در متون ایلامی مربوط به تمام دوران دودمان اپارتی چندان یادی نشده است، مگر این که در زیر لقب رسمی سوکل‌مخ بدان اشاره شده باشد. زوال و انحطاط سیاسی پایتخت کهن‌تر (انشان) شاید بدین سان به طور ضمنی و تلویحی مورد اشاره قرار گرفته باشد. ظاهراً این نظریه را نشانه‌ های به دست آمده از بررسی‌ های باستان ‌شناختی انجام یافته در ملیان تأیید می‌ کنند. با ناپدید شدن توالی سفالینه‌ های دوران معروف به کفتری ملیان در طی اوایل هزاره‌ی دوم پ.م.، توزیع سفالینه‌ های دوران متعاقب معروف به قلعه در این جایگاه نسبت به دوران کفتری به شدت کاهش می‌ یابد. این نکته گویای آن است که شهر انشان در ملیان در طی یک – سوم نخست هزاره‌ی دوم پ.م. سخت کم‌ جمعیت شده است.

در حالی که به نظر نمی ‌رسد شهر شوش در طی دوران استیلای دودمان‌های ایلامی اوان و سیمشکی مرکز سیاسی عمده‌ای بوده باشد، کاوش‌های باستان ‌شناختی نشان می‌ دهند که شوش یقیناً با برآمدن اپارت و جانشینان وی در ایلام به چنین موقعیتی دست یافته است. شماری از سنگ ‌نبشته‌های یافته شده در شوش گواه انجام یافتن فعالیت‌های بی ‌وقفه‌ی ساختمانی به دست سوکل ‌مخ‌های مختلف و سوکل‌های متعدد شوش در این منطقه هستند. کاوش‌های گسترده‌ی رومن گیرشمن در «روستای شاهانه» در شوش نشان داده است که بسیاری از این محله ‌های بزرگ شهر باستانی (شوش) نخست در اوایل هزاره‌ی دوم پ.م. بنا شده‌اند. این نشانه، امکان منتقل شدن مرکز اصلی سیاسی ایلام را از جایگاه سنتی‌ اش در انشان، در طی دوران مرتبط با توسعه‌ ی شوش، بدین شهر، تأیید می ‌کند.

در حدود 1595 پ.م. مهاجمان کاسی و متحدان آن از شمال، پادشاهی بابل را در جنوب میان‌رودان تصرف کردند. اما متون میخی همچنان تا ربع پایانی سده‌ی 16 پ.م. از فرمانروایان ایلامی یاد می ‌کنند. دانسته نیست که آیا دولت‌های شاهان ایلامی در جنوب غرب ایران تابع و مطیع کاسی‌ها بودند یا این که کاسی‌ها سرانجام به حیات خاندان اپارت پایان دادند. قضیه هر چه باشد، از حدود 1520 پ.م. به بعد، به مدت 200 سال، هیچ گزارش و گواهی ثبت شده‌ ی دیگری از ایلام در دست نیست. در طی نیمه‌ ی پایانی سده‌ ی 14 پ.م. یک دودمان ایلامی ظاهراً مستقل به ناگاه در صحنه‌ی تاریخ پدیدار می ‌شود. اَتَت- کیتّش (فر. 1300-1310 پ.م.) نخستین فرمانروای شناخته‌ شده‌ی این دودمان جدید است که لقب کهن «شاه انزان و شوش» را اتخاذ کرد.

اتت- کیتش و جانشین بلافصل او، هومبن- نومنه (1275-1300 پ.م.) نه وقف‌نامه‌ی بنیان‌گذاری یا بازسازی بنایی در شوش یافته شده است، و نه سنگ ‌نبشته یا متن شناخته شده‌ی دیگری از نیاکان دودمانی شاه نخستین. اما سنگ ‌نبشته‌هایی از اونتش- نپیریشه (1240-1275 پ.م.)، پسر و جانشین هومبن – نومنه، در شوش و نیز در مرکز دینی دور- اونتش (اینک چغازنبیل) واقع در 30 کیلومتری جنوب شرقی شوش یافته شده است. نبود هرگونه سنگ‌ نبشته ‌ی مهم از پدر اونتش- نپیریشه در شوش یا دیگر جاهای خوزستان، ر. لاپات را به اظهار این عقیده واداشته است که پایتخت هومبن- نومنه احتمالاً در ایالت انشان واقع بوده است. این واقعیت که از هومبن- نومنه تنها در کاوشگاه لیان واقع در شبه جزیره‌ی بوشیر در جنوب فارس آجرنبشته‌هایی بازیافته شده است، می‌ تواند مؤید این احتمال باشد.

دسته ها :
شنبه هفدهم 11 1388
اندیشیدن، خواندن، نوشتن، پرستیدن، ارادت ورزیدن، عصیان کردن، تنها بودن، رنج کشیدن، ایثار کردن، قربانی کردن، گریختن، صبر کردن، خیالات فرمودن (اصطلاح ناصرالدین شاه)، به استقبال آمدن (برخلاف به بدرقه رفتن)، درستی مطلق بودن و دروغ های شیرین یا سودمند گفتن (ملامتیه)، صلح کل بودن و جنگ زرگری کردن، همه را هیچ انگاشتن و همه را محترم داشتن، مهاجرت کردن، توی تاریکی اتاق در یک نیمه شب زمستان تنها سیگار پک زدن، نشستن و رقص شعله های جادویی آتش بخاری را تماشا کردن، شمعی را در کنار آینه یی روشن کردن، نیمه شب های باران خورده در خیابان های خلوت شهر تنها رانندگی کردن، توی راه پله ها به جناب آقای... یک اردنگی جانانه زدن، با آقای دکتر... دست دادن، هر چند سال یک بار چند ماهی را به قزل قلعه رفتن. غروب خورشید را در آن سوی سن تماشا کردن، به آواز عبدالوهاب شهیدی، ادیت پیاف ، بیکو، آزناوور و خواجه آدامو گوش دادن. آقای دکتر... را که مثل دم جنبانک (صعوه) راه می رود یکهو پخ کردن، در هر شبانه روز دو ساعت یا سه ساعت به خلوتی پناه بردن و به خود اندیشیدن، دچار نصایح مشفقانه عقلای خاطرجمع ابله نشدن. محبوب تیپ های سوزناک احساساتی جواد فاضلی قرار نگرفتن، از دید و بازدید و دعوت و منقل از زیر کرسی برداشتن و گذاشتن و برای منزل خرید کردن و برای اقوام سوغات تهیه کردن و شرفیاب شدن و در برابر شوخی های خنک آقای رئیس مجبور به لبخند شدن و نظام وظیفه خدمت کردن و خانم آقای دکتر... را دیدن و مبتلا به ترشا شدن و با آدم خسیس دو پولی مثل دکتر....همسفر شدن و جزوه های درس های آقای.... را نوشتن و سخنرانی های علمی آقای دکتر... را گوش دادن و افتتاح کردن جلسه را به وسیله دکتر... و... دیدن و با آب و نمک و صابون یک دست تنقیه کردن و با بچه مزلف های لوس نجس خنگ بی شعور بیسواد بیمزه بی همه چیز که یعنی موج نو، یعنی آنارشیست، بحث علمی کردن، گیر سوال های پسرهای... افتادن و ïرسîت را گرفتن و کشیدن و مبتلای تعریف های خانم... شدن و بالاخره از... معاف شدن، تا دیدی که یک مرتبه این دکتر... است که راجع به مقام حیرت در عرفان با تو صحبت می کند و تو هم هیچ راه گریزی نداری، خود را یکهو تو حوض آب انداختن. اگر یک سال دیگر هم به آخر عمر نمانده باشد آن را در لاکروای پاریس، کنار کلیسای زیبا و آسمانی دولاشاپل زندگی کردن و بار دیگر طعم آزادی را و آزادی را و آزادی را چشیدن، نم اشکی و با خود گفت وگویی داشتن، به ماسینیون عشق ورزیدن، آن فرشته تنها را در اعماق سنگین گور آبی اش تنها نگذاشتن، گاه گریستن و هیچ گاه ننالیدن، بی نیاز بودن، خود جزیره خویش شدن. از کنار پنجره ات جنب نخوردن، به زور و زر و زن از راه برنگشتن. در راه نماندن، با بودا و لو و ارنست گالوا و عین القضات همدانی و کلود برنارد خودم و آناتول فرانس فرانسوی و رزاس سوئدی رفیق بودن، محشور بودن، هرگز تسلیم روزمرگی نشدن، هرگز کارمند دولت نشدن، ناظم نبودن، هر وقت دستت رسید یک پس -کلگی چنان به جناب آقای دکتر... نواختن که چشم هایت راست شدن، به کتاب و قلم و تنهایی و غم و بی نیازی و پارسایی و بی باکی و غرور و فلسفه و شرف و بزرگواری و ایمان و آزادی و مردم و هنر و عرفان و خدا و دوست و تامل و سکوت و تحمل و... وفادار ماندن، از تاریخ علی، از جغرافی کویر، از آسمان ماه، از نقاشان لاکروا، از مجسمه سازان رودن، از شاعران مولوی، از عارفان عین القضات و حلاج، از شهرها پاریس، از جنگل ها بولونی، از ساختمان ها معبد، از صداها اذان، از موسیقی ها سونات مهتاب گاستون دفین، از صفحه ها رین دو رین و از گل ها هوما و از اشیا شمع و از پرندگان طوطی تاگور و از غذاها بیفتک و از نعمت ها قلم و از رنگ ها خاکستری و از بازیچه ها فندک و از مخاطب ها دفتر و از آرزوها آزادی را برگزیدن، وطنی چون غربت من و پناهی چون خلوت من و بیهودگی چون زندگی من و خواهری چون بتول مزینانی من داشتن و آینده او را که چون آینده برادرش است به نیروی دعاهای نیم شبان از باران استجابت های خدایی سیراب کردن. اینهاست مصدرهای ساده و مرکب دستور زبان زندگی کردن من. والسلام
شب پنجشنبه 21 خرداد 1348.
دسته ها :
شنبه هفدهم 11 1388
بزرگترین درد دنیا این است که بدانی پناه لحظه هایت ،پناه دیگری دارد
دسته ها :
جمعه شانزدهم 11 1388
بچه‌های دیروز آرزو داشتند خلبان بشن،‌ بچه‌های امروز شب‌ها کابوس خلبان شدن می‌بینن...

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
وقتی می توانیم زندگی کنیم که زندگی را خوب نشناسیم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

چه زشت است فروتنی هنگام نیازمندی و درشتی هنگام بی نیازی

امیر المومنین (ع)
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

الهی!

در بسته نیست!

ما دست و پا بسته ایم!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
به افکارت زبان نده ، ظرف که خالی باشد صدای بیشتری دارد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

شرم سپری محکم در برابر نگاه ناپاکان است

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 
 غم خودش ما را پیدا میکند باید دنبال شادی ها گشت

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
زندگی مانند یک لاستیک کهنه است که سیمهای بعضی از جاهایش بیرون زده و همینطور که میچرخد تن آدمی را خراش میدهد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دیگه گذشت اون زمونا حالا دیگه
بی‌گناه خیلی خوش شانس باشه تا پای ِ دار زنده می‌مونه..!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


آدم متعصب ،مثل میوه ی «نارس و کال» می مونه که محکم به شاخه ی درختش چسبیده !
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

در جامعه مجازی ِگل و بلبل زیستن ، هنر است
وقتی که هر روز بهای تنت را از تو می پرسند
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

جهنم، بهشتی است که زمینی شده.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

زندگی سر گذشت درگذشت آرزوهاست

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

هیچ وقت نگو وقت نداری. به تو همان مقدار زمان داده شده که به هلن کلر ، لئوناردو داوینچی ، توماس جفرسون و آلبرت انیشتین

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اگر به مهمانی گرگ می روید ، سگ خود را به همراه ببرید

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اگر هنوز قوانین بازی رو یاد نگرفتی بهتره خودت محترمانه از بازی انصراف بدی قبل از اینکه دیگران شکستت رو جشن بگیرن

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


حرف مزخرف خریدار ندارد، پس تو که پوزه بند به دهان من میزنی از درستی اندیشه من، از نفوذ اندیشه من میترسی.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

وقتی گریه میکنی یک درد داری ولی وقتی میخندی هزار و یک درد داری
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

هرگز هنگام گام برداشتن به سوی آرمان بزرگ ، نگاهت به آنانی که دستمزد خویش را پیشاپیش می خواهند نباشد ! تنها به توانایی های خود اندیشه کن

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


شاید نشود به گذشته برگشت و یک آغاز زیبا ساخت
ولی میشود هم اکنون آغاز کرد و یک پایان زیبا ساخت
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

زندگی همچون بادکنکی است در دستان کودکی که همیشه ترس از ترکیدن آن لذت داشتن آن را از بین میبرد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اس
ما آمده ایم تا با زندگی کردن قیمت پیدا کنیم
 نه به هر قیمتی زندگی کنیم

دسته ها :
جمعه شانزدهم 11 1388
 

دکتر شریعتی انسان ها را به چهار گروه زیر دسته بندی کرده است

دسته اول ؛ آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم نیستند

عمده آدم‌ها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آن‌هاست که قابل فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.

دسته دوم ؛ آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هم نیستند

مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویت شان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند. بی‌شخصیت‌اند و بی‌اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آیند. مرده و زنده‌شان یکی است.

دسته سوم ؛ آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم هستند

آدم‌های معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می‌گذارند. کسانی که همواره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.

دسته چهارم ؛ آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هستند

شگفت‌انگیزترین آدم‌ها در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمی‌توانیم حضورشان را دریابیم، اما وقتی که از پیش ما می‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک می‌کنیم. باز می‌شناسیم. می‌فهمیم که آنان چه بودند. چه می‌گفتند و چه می‌خواستند. ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرقه در حضور آنان مست می‌شویم و درست در زمانی که می‌روند یادمان می‌آید که چه حرف‌ها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد این‌ها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.

 

***

اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است ( دکتر علی شریعتی)

 

دسته ها :
جمعه شانزدهم 11 1388

نخستین مذاهب انواع بت پرستی‌های مصنوعی و طبیعی بوده‌اند که بت‌های مصنوعی با سیمای بشری به مثابه آخرین و تکامل یافته ترین مذهب بت پرستی بوده‌است. در عین حال مذاهب توحیدی هم از بطن بت پرستی‌ها سر بر آورده.

تاریخ ایران آکنده از اختلاط و اتفاق میان عقاید و آرا و دین و دولت است. اردشیر اول، سرسلسله ساسانیان، می‌خواست یک جامعه ملی ـ دینی در ایران بنا کند، لذا در هر ایالت یک رئیس روحانی را پذیرفت. سختگیری و خشونت این رهبران دینی و کشتار مسیحیان به شورش مردم در ارمنستان و پیدایش آیین‌های مانوی و مزدکی در برابر یکه‌تازی دین حاکم انجامید. این رویه در آینده‌ای نه چندان دور پایان کار شاهنشاهی ساسانی و استقرار اسلام را در ایران رقم زد.

مردمی که در فلات ایران زندگی می‌کنند...دو بار توانستند کیش جهانی پدید آورند. یکبار در مورد مهر پرستی و بار دیگر در مورد مانیگری.

آیین مانی، آیینی عرفانی است که در برابر بیداد حکومت دینی نخستین بار در ایران پدید آمد. آیین مزدک نیز واکنشی اجتماعی در برابر فشارهای دین حاکم بود که هرگونه تغییر و تحول در مراتب طبقاتی را غیرممکن می‌ساخت و جامعه بسته‌ای را به وجود آورده بود.

برخی از آیین‌ها در دوران پیش از اسلام در ایران رواج یافته‌اند، مانند دین زرتشت، مزدک، مانی و مسیحیت پیش از اسلام.

  • دوره دیو پرستی
  • دوره مهرپرستی
  • دوره مزدیسنی (دین زرتشت)
  • دوره اسلامی

مسلمانان باور داشتند که آموزه‌های اصیل زرتشت به مرور زمان دستخوش تحریف شد و توحید زرتشت به شرک تبدیل گشت، دستورات آن از خرافات و اباطیل پر شد و در مسیر سود طبقات حاکم جامعه قرار گرفت.هر چند گروهی از پژوهشگران این را بهانه‌ای برای تاخت و تاز به ایران زمین می‌دانند

پس از تشکیل دولت صفویان همواره تشیع آیین رسمی ایران بوده‌است و در حال حاضر از جمعیت ایران، ۸۹٪ شیعه، ۹٪ سنی و ۲٪ مسیحی، زرتشتی، یهودی، بهائی و پیروان سایر ادیان هستند. در اصل ۱۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اسلام و مذهب جعفری دوازده امامی دین رسمی است و سایر مذاهب اسلامی که در قانون اساسی به آنها تصریح شده شامل مذاهب اربعه اهل سنت(حنفی، شافعی، حنبلی، مالکی) و شیعیان زیدی (چهار امامی) نیز قانونی و دارای احترام کامل می‌باشند. همچنین در اصل ۱۳ قانون اساسی، ایرانیان مسیحی، یهودی و زرتشتی به عنوان اقلیت دینی پذیرفته شده‌اند و می‌توانند در حدود قانون بر اساس دین خود عمل نمایند.

دسته ها :
جمعه شانزدهم 11 1388
X